خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیرج
/siraj/
معنی
شیره؛ روغن کنجد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: شیره] ‹شیرج› [قدیمی] siraj شیره؛ روغن کنجد.
-
جستوجو در متن
-
خرم آباد
لغتنامه دهخدا
خرم آباد. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیرج بخش شهداد شهرستان کرمان ، واقع در 62هزارگزی جنوب باختری شهداد سر راه مالرو سیرج به کرمان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
دره برآفتاب
لغتنامه دهخدا
دره برآفتاب . [ دَرْ رَ ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیرج بخش شهداد شهرستان کرمان . واقع در 48هزارگزی جنوب باختری شهداد و 6هزارگزی شمال راه مالرو کرمان - سیرج . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جوشان بخش شهداد شهرستان کرمان در 47هزارگزی جنوب شهداد سر راه مالرو گوک - سیرج .25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
اج
لغتنامه دهخدا
اج . [ ََ-ج ْ / َِ-ج ْ ] (پسوند/حرف ) مزید مؤخری است در امکنه . صورتی از اگ ، اک ، اه : آبج . اشترج . ایذج . خلج . خیارج . دعنج . رخج . روبنج . سهرج . سیرج . طسفونج (طیسفون ). غورج . فندورج . فهرج . قورج . کذج . کرج . کندانج . مدبج . مستج . مَنْبِج ...
-
شب بو
لغتنامه دهخدا
شب بو. [ ش َ ] (اِ مرکب ) شب انبوی . شب بوی . منثور. گلی که در شب بو میدهد و در روز بو ندارد و آن اقسام دارد. (فرهنگ نظام ). گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که زینتی است و ارتفاعش بین 30 تا 70 سانتیمتر است و بسبب دارا بودن گلهای معطر و زیبا غالباً در باغ...