سیرغانلغتنامه دهخداسیرغان . (اِخ ) دهی است ازدهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار. دارای 371 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، کنجد و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شیرغانلغتنامه دهخداشیرغان . (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 315 تن . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سرغینلغتنامه دهخداسرغین . [ س َ / س ِ ] (اِ) سرنا که مخفف سورنای است و آن را نای ترکی نیز خوانند. (برهان ). سرنایی باشد که آن را نای ترکی گویند و در اصل سورنای است که در عروسی و عشرت نوازند و آن را سرغینه نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
سرغینفرهنگ فارسی عمیدسازی شیپورمانند که هنگام جنگ مینواختند؛ نای ترکی؛ نای رومی؛ سرنا؛ سورنای: ◻︎ غو کوس با نالهٴ کرّ نای / دم نای سرغین و هندیدرای (فردوسی: ۳/۵۵).