شاباطیلغتنامه دهخداشاباطی . (اِ) جاباتی . چاپاتی . شاباتی . گرده . رغیف . نان فطیر. رجوع به چاپاتی شود : گفت ای خواجه بدین بازار بیرون شوید. شاباطی های نیکو می پزند،یکی شاباطی همچون روی خود بیار. (اسرار التوحید).
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . (اِخ ) بکربن احمد فقیه ساباطی اسروشنی مکنی به ابوالحسن مقیم سمرقند و از محدثان است . رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان یاقوت شود.
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . (اِخ ) عماربن موسی از ساباط مدائن است . و فرقه ٔ عماریه بدو منسوبند. رجوع به خاندان نوبختی ص 260 و کشی ص 164 و 172 و نجاشی ص 206 و
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . [ ] (اِخ ) در اصطلاح رجالی اسحاق بن عماربن موسی ، و صباح بن موسی ، و عماربن موسی ، و عمروبن سعید، و قیس بن موسی ، و محمدبن حکیم ،و محمدبن عمرو بعضی دیگر. (ریحانة الادب ج 2 ص 147).
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . [ طی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به ساباط مدائن ، ساباط کسری . (سمعانی ) (یاقوت ). || نسبت است به ساباط اسروشنه . (سمعانی ) (یاقوت ).
نانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گندم، لواش، سنگک، تافتون، بربری، جو نان قندی، شیرمال، کماج باگت، پیتا، لوف، گرد، همبرگری، بریده، نان تُست، اسلایس نانسبوسدار، نان جو، رژیمی بولکی، پنجهکش نان ماشینی (تنوری، سفید، ساندویچی) ساج، چپاتی، شاباطی