شخشانلغتنامه دهخداشخشان . [ ش َ ] (نف ، ق مرکب ) شخشنده . (یادداشت مؤلف ). || در حال شخشیدن . (یادداشت مؤلف ).
شاخسینیلغتنامه دهخداشاخسینی . [ س َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) (ظاهراً از شاه حسینی ). سینه زنان که با قمه سرهای خود را به عاشورا می شکافتند و خون روان میکردند. (یادداشت مؤلف ).
شاخسانهلغتنامه دهخداشاخسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شاخشانه . (ناظم الاطباء). رجوع به شاخشانه شود.
شاخسانهلغتنامه دهخداشاخسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شاخشانه . (ناظم الاطباء). رجوع به شاخشانه شود.