شاخکلغتنامه دهخداشاخک . [ خ َ ] (اِمصغر) شاخ خرد. شاخچه . شعبه . || اکلیل الملک را گویند. (شعوری ) (آنندراج ). دارویی که ناخنک و بتازی اکلیل الملک گویند. (ناظم الاطباء).
شاخکفرهنگ فارسی عمید۱. شاخ کوچک.۲. شاخۀ کوچک: ◻︎ در جلوات آمدهست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمدهست شاخک شاهسپَرَم (منوچهری: ۷۰).
شاخکلغتنامه دهخداشاخک . [ خ َ ] (اِمصغر) شاخ خرد. شاخچه . شعبه . || اکلیل الملک را گویند. (شعوری ) (آنندراج ). دارویی که ناخنک و بتازی اکلیل الملک گویند. (ناظم الاطباء).
شاخکفرهنگ فارسی عمید۱. شاخ کوچک.۲. شاخۀ کوچک: ◻︎ در جلوات آمدهست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمدهست شاخک شاهسپَرَم (منوچهری: ۷۰).
شاخکلغتنامه دهخداشاخک . [ خ َ ] (اِمصغر) شاخ خرد. شاخچه . شعبه . || اکلیل الملک را گویند. (شعوری ) (آنندراج ). دارویی که ناخنک و بتازی اکلیل الملک گویند. (ناظم الاطباء).
شاخکفرهنگ فارسی عمید۱. شاخ کوچک.۲. شاخۀ کوچک: ◻︎ در جلوات آمدهست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمدهست شاخک شاهسپَرَم (منوچهری: ۷۰).
دوشاخکAntennaواژههای مصوب فرهنگستانزوجکهکشان برهمکنشی انجیسی 4038 و انجیسی 4039، واقع در صورت فلکی کلاغ، به فاصلۀ 60 میلیون سال نوری از زمین