خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخ به شاخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شاخ به شاخ
/šāxbešāx/
معنی
۱. حالت دو حیوان شاخدار هنگام روبرو شدن باهم و شاخ زدن به یکدیگر.
۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] گوناگون و رنگارنگ: ◻︎ پرنده مرغکان گستاخگستاخ / شمایل بر شمایل شاخبرشاخ (نظامی۲: ۱۳۷)، ◻︎ بدین امیدهای شاخدرشاخ / کرمهای تو ما را کرد گستاخ (نظامی۱: ۱۰۳).
〈 شاخبهشاخ پریدن: [مجاز]
۱. از این شاخه به آن شاخه پریدن.
۲. هر لحظه موضوع کلام را تغییر دادن و سخنی دیگر گفتن برای فرار از مجاب شدن.
〈 شاخبهشاخ جستن: = 〈 شاخبهشاخ پریدن
〈 شاخبهشاخ شدن: [مجاز] با کسی روبهرو شدن به عزم مجادله یا زدوخورد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاخ به شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ به شاخ . [ ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از گوناگون و رنگارنگ باشد. || دور و دراز. (برهان قاطع). || کنایه از گریه ٔ بسیار کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
شاخ به شاخ
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹شاخبرشاخ، شاخدرشاخ› šāxbešāx ۱. حالت دو حیوان شاخدار هنگام روبرو شدن باهم و شاخ زدن به یکدیگر.۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] گوناگون و رنگارنگ: ◻︎ پرنده مرغکان گستاخگستاخ / شمایل بر شمایل شاخبرشاخ (نظامی۲: ۱۳۷)، ◻︎ بدین امیدهای شاخدرشاخ / کرم...
-
واژههای مشابه
-
Monoceros, Mon, Unicorn
تکشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورتی فلکی متشکل از ستارههای کمنور در استوای آسمان، در کنار ستارگان بارز جبار
-
شاخبزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← مارتینی
-
شاخبزیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← مارتینیان
-
hornworts
شاخواشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← شاخواشتباران
-
شاخِ هَجُمَت
لهجه و گویش بختیاری
šâx-e hajomat شاخِ حجامت.
-
شاخِ سبیل
لهجه و گویش تهرانی
موی سیبیل ،نوک سیبیل
-
Gazella lelptoceros
غزال نازکشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که بالای بدنش قهوهای جلادار با نوارهای کمرنگی بر روی صورت و پهلوها و زیر بدن آن سفید است و هر دو جنس آن شاخهای نازک دارند
-
Anthocerophyta
شاخواشتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] شاخهای کوچک از گیاهان غیرآوندی، شامل تقریباً 100 گونه که دارای قاعدهای نسبتاً پهن و تعدادی پوشینۀ بلندند که از رأس بهصورت دوشاخه میشکافند متـ . شاخواشان hornworts
-
جستوجو در متن
-
دمسیجک
لغتنامه دهخدا
دمسیجک . [ دُ ج َ ] (اِ مرکب )دمسیجه . صعوه . گازرک . (یادداشت مؤلف ) : گه چو دمسیجک از شاخ به شاخ گاه چون شب پرک از تیم به تیم . خاقانی .و رجوع به دمسیجه شود.
-
تنسیغ
لغتنامه دهخدا
تنسیغ. [ ت َ ] (ع مص )نرم و فروهشته گردیدن بن دندان . رجوع به تنسیع شود. || بار برزدن درخت از بن سپس ِ بریدن . || شاخ بر شاخ بیرون آوردن خرمادرخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
نطاح
لغتنامه دهخدا
نطاح . [ن ِ ] (ع مص ) با یکدیگر سرو زدن . (از زوزنی ). مناطحة. (از زوزنی ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نطح . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جدال . کشمکش . شاخ به شاخ شدن : ز عقل ساز حسام و ز دست ساز سپرکه با زمانه و چرخی تو در...