شادیورفرهنگ نامها(تلفظ: šādivar) (شادی + ور (پسوند برای دارندگی)) ، به معنی دارای حالت شادی و شادمانی ، خوشحال .
سودآورلغتنامه دهخداسودآور. [ وَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) سوداگر که به معنی تاجر است . (از برهان ) (آنندراج ).
سودآورفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه سود و بهره بدهد؛ هر چیزی که از آن سود و بهره به دست آید.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] سوداگر.
سودآوردیکشنری فارسی به انگلیسیefficacious, moneymaking, gainful, moneymaker, profit-making, profitability
شادوردلغتنامه دهخداشادورد. [ وَ] (اِ مرکب ) شایورد. هاله باشد که بر گرد ماه واقع شود. (فرهنگ جهانگیری ). طوق و هاله و خرمن ماه باشد.(برهان قاطع). داره . طفاره . قرن الشمس : چو ترکی و مه گرد او شادوردچو ناورد گاه یلی در نبرد. اسدی .چن
شادوردفرهنگ فارسی عمید۱. (نجوم) = هاله۱۲. فرش.۳. تخت پادشاهی: ◻︎ جهاندار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی: ۸/۳۳۰).۴. (موسیقی) آهنگی از موسیقی قدیم.
شادوردفرهنگ فارسی معین(دْ وَ رْ) (اِ.) 1 - گستردنی ، فرش . 2 - هاله ، خرمن ماه . 3 - تخت پادشاهی . 4 - پرده ای از موسیقی قدیم .
شادوردفرهنگ نامها(تلفظ: šādvard) (= شایورد) خرمن ماه ، هالهی ماه ، تخت پادشاهان ، اریکه ؛ یکی از گنجهای خسرو پرویز .
هفت گنجلغتنامه دهخداهفت گنج . [ هََ گ َ ] (اِ مرکب )نام نوایی از موسیقی . (یادداشت مؤلف ) : گه نوای هفت گنج و گه نوای گنج گاوگه نوای دیف رخش و گه نوای ارجنه . منوچهری .|| (اِخ ) هفت گنج خسرو پرویز: دیبه ٔ خسروی سوخته ، بادآورد، افراس
شادوردلغتنامه دهخداشادورد. [ وَ] (اِ مرکب ) شایورد. هاله باشد که بر گرد ماه واقع شود. (فرهنگ جهانگیری ). طوق و هاله و خرمن ماه باشد.(برهان قاطع). داره . طفاره . قرن الشمس : چو ترکی و مه گرد او شادوردچو ناورد گاه یلی در نبرد. اسدی .چن
شادوردفرهنگ فارسی عمید۱. (نجوم) = هاله۱۲. فرش.۳. تخت پادشاهی: ◻︎ جهاندار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی: ۸/۳۳۰).۴. (موسیقی) آهنگی از موسیقی قدیم.
شادوردفرهنگ فارسی معین(دْ وَ رْ) (اِ.) 1 - گستردنی ، فرش . 2 - هاله ، خرمن ماه . 3 - تخت پادشاهی . 4 - پرده ای از موسیقی قدیم .
شادوردفرهنگ نامها(تلفظ: šādvard) (= شایورد) خرمن ماه ، هالهی ماه ، تخت پادشاهان ، اریکه ؛ یکی از گنجهای خسرو پرویز .