شارش جرمیmass flowواژههای مصوب فرهنگستانمقدار جرمی از شاره که در مدتزمان معین از واحد سطح عبور میکند
سهام1shares, stock, equities1واژههای مصوب فرهنگستانسرمایهای بهصورت بخشی از مایملک شرکت که متناسب با آن صاحب سرمایه در بخشی از خالص درآمد شرکت سهیم میشود
سپارشلغتنامه دهخداسپارش . [ س ِ / س ُ رِ ] (اِمص ) کسی را به کسی سپردن برای اهتمام و تیمار وی . (بهار عجم ). سپردن و در عرف سپردن کسی را به کسی برای اهتمام و تیمار وی . (آنندراج ) : اگر در مصاف یکی کشته آید نامش ازجریده ٔ بندگان مسترید
سپارشدیکشنری فارسی به انگلیسیcommendation, consignment, delegation, devolution, emphasis, order, recommendation
حجم معیارcontrol volumeواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای معین در فضا که افزارهای با شارش جرمی مانند فشردهساز را احاطه میکند
شارشسنج اتلافگرماییheat-loss flow meter, thermal mass flow meterواژههای مصوب فرهنگستانشارشسنجی که با سنجش میزان اتلاف گرما و تغییر دما در شارش گاز در درون لوله، آهنگ شارش جرمی آن را اندازه میگیرد
خفگی 2chokingواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در جریان شارۀ تراکمپذیر (compressible fluid flow) که در آن شارش جِرمی به بیشترین حد خود افزایش مییابد یا سرعت آن در مجرا به سرعت صوت میرسد
فشارشلغتنامه دهخدافشارش . [ ف ِ رِ ](اِمص ) فشار دادن . (فرهنگ فارسی معین ) : بزر سفره ٔ پشت از فشارش امعاءبسیم کان میان ران ز جنبش اعصاب .خاقانی .
دیداریسازی شارشflow visualizationواژههای مصوب فرهنگستانهر شیوهای که بهکمک آن الگوهای شارش قابل دیدن شود
بخش واشارشreverse flow regionواژههای مصوب فرهنگستانمحلی بر روی دیسک چرخانه که در آن جریان هوایی که از میان دیسک میگذرد در خلاف جهت جریان طبیعی موتور است