سیرمانلغتنامه دهخداسیرمان . (اِ) یاقوت سرخ . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). || حریر نازک منقش و ملون . (برهان ).حریر منقش . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). بهر دو معنی مصحف «بهرمان » است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
جذّابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی یبنده، تودلبرو، شیرین، بانمک، افسونگر، تابناک، راهزن دینودل، خوشخو، شارمان، نجیب، بلوند، روشن
چهاراماملغتنامه دهخداچهارامام . [ چ َ اِ ] (اِخ ) نام همان فریده یا قصبه ٔ ساحلی چارمان یا چهارمان میباشد که سابقاً شارمان یا شارمام نام داشت و ولاش ، باو را در آنجا به قتل رسانید. (مازندران و استرآباد تألیف رابینو215).
شارماملغتنامه دهخداشارمام . (اِخ ) شارمان . چارمان . چهارمان . نام سابق قصبه ٔ ساحلی چهار امام . (فریده ) واقع در مازندران است . ولاش باو را در آنجابقتل رسانید. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 90 و 215</spa