شاشو

šāšu

معنی

۱. ویژگی کودکی که بی‌اختیار بشاشد و لباس خود را تر کند.
۲. [مجاز] کثیف.

جست‌وجوی دقیق

شاشو

لغت‌نامه دهخدا

شاشو. (اِ) گیاهی است که تخمش بکار برند دوا را. (شرفنامه ٔ منیری ). نام گیاهی است که تخم آن را دردواها بکار برند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). گیاهی است که تخمش دواست . (فرهنگ رشیدی ).

شاشو

شاشو. (ص نسبی ) آن که بسیار شاشد در خواب . شخصی را گویند که پیوسته بخود شاشد. (برهان ). درعرف عوام کودکی را که در خواب شاشد گویند.(انجمن آرای ناصری ). کسی خاصه کودکی که بسیار بشاشدو خود را تر کند و خودداری نتواند کردن . بُوَلَه .

شاشو

فرهنگ فارسی عمید

۱. ویژگی کودکی که بی‌اختیار بشاشد و لباس خود را تر کند.۲. [مجاز] کثیف.

شاشو

فرهنگ فارسی معین

(ص فا.) 1 - آن که عادت به شاشیدن در بستر یا شلوار خود دارد. 2 - (کن .) تنبل ، ترسو.

شاشو

گویش تهرانی

شب ادرار:شاشو شاشو شرمنده ،جارو به دمبش بنده ،بچه ها بیاین تماشا ،حسنی زده به حاشا

جست‌وجوی هم‌آوا

دولفین کوهان‏دار اطلسی

Sousa teuszii

واژه‌های مصوب فرهنگستان

گونه‏ای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آب‏بازسانان که بالۀ پشتی آن به‌طور غیرمعمول منحنی و خمیده است و کوهان یا قوز کوچکی بر روی قسمت پشتی دارد

دولفین کوهان‏دار چینی

Sousa chinensis

واژه‌های مصوب فرهنگستان

گونه‏ای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آب‏بازسانان با پیشانی شیب‏دار که بالۀ ‏پشتی دوطبقۀ آن شامل یک بالۀ کوچک‌تر است که بر روی قوز طویل پشتی قرار گرفته است

شاسپو

لغت‌نامه دهخدا

شاسپو. (اِ) قسمی از تفنگ سوزنی که آنتوان آلفونس شاسپو نام در 1865 م . اختراع کرد. (از ناظم الاطباء). و از 1866 تا 1874 م . در فرانسه استفاده از آن معمول بود. در جنگهای سال <s

ساسو

لغت‌نامه دهخدا

ساسو. (اِخ ) نام مردی است . (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء) .

ساسو

واژه‌نامه آزاد

ساسو یکی از واژگان اصیل و قدیمی در زبان و لهجه ی کتول که زبان مردم علی اباد کتول واقع در استان گلستان می باشد به معنای " مه یا همان ابرهای روان " نیز می باشد.

جست‌وجوی مشابه

شاشوله

لغت‌نامه دهخدا

شاشوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) شمله و علاقه ٔ دستار و امثال آن باشد. (برهان قاطع).

شاشوله

فرهنگ فارسی عمید

= شاغوله

شاشو سگ

لغت‌نامه دهخدا

شاشو سگ . [ س َ ] (ص مرکب ) مادران به مزاح یا به تحقیر دختران شیرخوار شاشو را گویند. (یادداشت مؤلف ).

شاشو بودن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bed-wetting

جست‌وجوی متن

کشن

گویش مازنی

شاشو

چروک

گویش مازنی

شاشو

ایشن

گویش مازنی

شاشو

جیشن

گویش مازنی

شاشو کسی که توانایی نگهداری ادرار را نداشته و خود را خیس ...

عبدالرحمان

لغت‌نامه دهخدا

عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ )ابن محمد الذهبی معروف به ابن شاشو. از فضلاء و از مردم دمشق بود. او راست : تراجم بعض اعیان دمشق . وی درحدود سال 1120 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).

جست‌وجوی هم‌آغاز

شاشو سگ

لغت‌نامه دهخدا

شاشو سگ . [ س َ ] (ص مرکب ) مادران به مزاح یا به تحقیر دختران شیرخوار شاشو را گویند. (یادداشت مؤلف ).

شاشوله

لغت‌نامه دهخدا

شاشوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) شمله و علاقه ٔ دستار و امثال آن باشد. (برهان قاطع).

شاشوله

فرهنگ فارسی عمید

= شاغوله

شاشو بودن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bed-wetting

درپیوند

بیشتر بدانید

شاشو

šāšu

معنی

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

فرهنگ فارسی معین

گویش تهرانی

جست‌وجوی هم‌آوا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌نامه آزاد

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی متن

گویش مازنی

گویش مازنی

گویش مازنی

گویش مازنی

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به انگلیسی