خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شالوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شالوده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (اِ.) = شالده : بنیاد، اساس .
-
جستوجو در متن
-
اس
فرهنگ فارسی معین
(اُ سّ) [ ع . ] (اِ.) اساس ، شالوده .
-
بنیاد
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ په . ] (اِمر.) 1 - شالوده ، اساس . 2 - بیخ ، پایه .
-
بنیان
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - شالوده . 2 - بنیاد. 3 - بنا.
-
فونداسیون
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ فر. ] (اِ.) مجموعة مصالحی که در پی سازی ساختمان به کار رفته است ، شالوده ، پی سازی .
-
اساس
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پی ، بنیاد، شالوده . 2 - یکی از مراتب دعوت اسماعیلیان .
-
واده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (دِ یا دَ) 1 - (اِ.) اصل ، بنا، شالوده . 2 - (پس .) به صورت پسوند آید به معنی فوق : خانواده ، کواده .
-
پایه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ په . ] (اِ.) 1 - شالوده ، اساس . 2 - رتبه ، درجه . 3 - ستون چهارگوش و بلند. 4 - میله یا ستونی که چیزی روی آن قرار گیرد. 5 - جنسیت گیاه (یک پایه یا دو پایه ).