شامهگانmeningeواژههای مصوب فرهنگستانپردههای مغز که داخل جمجمه و داخل مجرای مهرهای را آستر کنند و مغز تیره را در برگیرند
سمعانلغتنامه دهخداسمعان . [ س َ ] (اِخ ) نام یکی از محدثین و نقله ٔ کتب از زبانهای دیگر به عربی او با ایوب زیج بطلمیوس و عده ٔ دیگر از کتب قدیمه را برای محمدبن خالدبن یحیی بن برمک ترجمه کرده اند. (ابن الندیم ).
سمعانلغتنامه دهخداسمعان . [ س َ ] (اِخ ) نام یکی از دوازده نفر حواریون حضرت عیسی (ع ). (ناظم الاطباء).- دیر سمعان ؛ موضعی بحلب و موضعی بحمص که قبر عمربن عبدالعزیز در آنجاست . (ناظم الاطباء).
شمعانلغتنامه دهخداشمعان . [ ش َ ] (اِخ ) مؤمنی بود از آل فرعون . (منتهی الارب ). از خدام فرعون که موسی را اخبار نمود به قصد قصاص فرعون . (ازحبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 31). یک تن از سه تن آل فرعون که پنهانی به موسی ایمان آوردند.
صمعانلغتنامه دهخداصمعان . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) لطیف از پرهای مرغ که بدان پر تیر سازند. (منتهی الارب ).