شناظیرلغتنامه دهخداشناظیر. [ ش ُ] (ع اِ) یکی شِنْظیر. شناظیرالجبل ؛ اطراف کوه و کرانه ٔ آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به شنظیر شود.
شناظیرلغتنامه دهخداشناظیر. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شِنْظیر، به معنی بدخلق وفحاش . (از اقرب الموارد). و رجوع به شِنْظیر شود.
سنجرلغتنامه دهخداسنجر. [ س َ ج َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه . معزالدین ابوالحارث احمدبن ملکشاه سلجوقی ، آخرین پادشاه از سلجوقیان بزرگ جلوس 511 هَ . ق . فوت 552 هَ . ق . بنابه قول مورخان در ظرف 40 سا
سنجرلغتنامه دهخداسنجر. [ س َ ج َ ] (ترکی ، اِ) مرغ شکاری جغتائی . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). پرنده ای است شکاری . (برهان ). || (ص ) مردمان صاحب حال و وجد و سماع . (برهان ) (آنندراج ). از لغات دساتیری است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).