شایهلغتنامه دهخداشایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) میوه وبعربی ثمر خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). در سنسکریت شیه بمعنی محصول زراعت و نیز بمعنی میوه است . (فرهنگ نظام ) : برومند باد آن همایون درخت که در سا
شایهلغتنامه دهخداشایه . [ ی ِه ْ ] (ع ص ) شائه : رجل شایه البصر؛ مرد تیزبینایی . (از نشوء اللغة ص 16) (از ناظم الاطباء). رجوع به شائه و شاه و شاه البصر و شاهی البصر شود.
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
نوشابۀ سویاsoya beverage/ soybeverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که غالباً از سویا و محصولات آن تهیه میشود
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
شاهیلغتنامه دهخداشاهی . (ع ص ) تیزنظر. رجل شاهی البصر؛ مرد تیزنظر. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).- شاهی البصر و شاه البصر و شایه البصر ؛ تیزبین . (از نشوء اللغة ص 16). رجوع به شاه البصر شود.
شایةلغتنامه دهخداشایة. [ ی َ ] (ع اِ) قسمی لباس که اعراب اسپانیا می پوشیدند شیه .شیه افریجه . شیه للرباص . (از دزی ج 1 ص 718). || جلیقه ٔ ضخیم و ستبر آستین دار که از ماهوت و یا خز و پنبه سازند و در هنگام جنگ و نبرد جهت جلوگیر
رمشایهلغتنامه دهخدارمشایه . [ رَ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش رودسر از شهرستان لاهیجان واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری رودسر. جلگه ای است معتدل و مرطوب و مالاریایی . دارای 182 تن سکنه است . محصول آن برنج و چای و عسل و
ترشایهلغتنامه دهخداترشایه . [ ت ُ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش رودسر، در شهرستان لاهیجان که در 5500گزی جنوب خاوری رودسر و 2500گزی جنوب شوسه ٔ رودسر به تنکابن واقع است و 100 تن سکنه