شبروشلغتنامه دهخداشبروش . [ ش َ ] (ع اِ) نام پرنده ای است که آن را مرغ غواص نیز خوانند. ج ، شبارش . (ازدزی ج 1 ص 720).
سبروزلغتنامه دهخداسبروز. [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بالاخواف شهرستان تربت حیدریه واقع در 34 هزارگزی شمال باختری رود و 12 هزارگزی خاور سلامی . هوای آن معتدل و دارای 628 تن سکنه است .
سبریشلغتنامه دهخداسبریش . [ س ِ ] (اِ) التنصیف ؛ بدو نیم کرده و سبریش بر سر افکندن . الاختمار؛ سبریش برافکندن . (تاج المصادر بیهقی ).
شباروزلغتنامه دهخداشباروز. [ ش َ ] (اِ مرکب ) شب متصل به روز. (آنندراج ). شب و روز. شبانروز. شبانه روز. الیوم بلیلته . (مقدمه ٔ التفهیم ص قسط). روز و شب . أجدان . جدیدان . اصرمان لیل و نهار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 186) : در هر شباروزی ما