سیبکلغتنامه دهخداسیبک . [ ب َ ] (ع مص ) به معنی سبک پوشیدن سطح چیزی را. (از دزی ج 1 ص 711). رجوع به سبک شود.
شبقلغتنامه دهخداشبق . [ ش َ ب َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن از گوشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت آزمند شدن به آرمیدن بازن (و گاه این معنی در غیر انسان نیز آید). (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). انعاظ. (بحرالجواهر).
شبقلغتنامه دهخداشبق . [ ش َ ب َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن از گوشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت آزمند شدن به آرمیدن بازن (و گاه این معنی در غیر انسان نیز آید). (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). انعاظ. (بحرالجواهر).
شبقلغتنامه دهخداشبق . [ ش َ ب ِ ] (ع ص ) شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن . (از ناظم الاطباء). شدیدالشهوة. (محیط المحیط).
شبقلغتنامه دهخداشبق .[ ش َ ب َ ] (ع اِ) در اصطلاح عامه ، ترکه . (از دزی ج 1 ص 722). شاخه ٔ نازک عصامانند. || عصا و چوبدست : شبقه بالعصا؛ او را با عصا بزد. (از محیط المحیط). || سنبه ٔ تفنگ . (از دزی ج <span class="hl" dir="lt
شبقلغتنامه دهخداشبق . [ ش َ ب َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن از گوشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت آزمند شدن به آرمیدن بازن (و گاه این معنی در غیر انسان نیز آید). (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). انعاظ. (بحرالجواهر).
شبقلغتنامه دهخداشبق . [ ش َ ب ِ ] (ع ص ) شهوتی و آزمند به آرمیدن با زن . (از ناظم الاطباء). شدیدالشهوة. (محیط المحیط).
شبقلغتنامه دهخداشبق .[ ش َ ب َ ] (ع اِ) در اصطلاح عامه ، ترکه . (از دزی ج 1 ص 722). شاخه ٔ نازک عصامانند. || عصا و چوبدست : شبقه بالعصا؛ او را با عصا بزد. (از محیط المحیط). || سنبه ٔ تفنگ . (از دزی ج <span class="hl" dir="lt
ذات الشبقلغتنامه دهخداذات الشبق . [ تُش ْ ش ِ ] (اِخ ) موضعی است در شعر : کان ّ عجوزی لم تلد غیر واحدو ماتت بذات الشبق غیر عقیم .
اشبقلغتنامه دهخدااشبق . [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از شبق ، آزمندتر به جماع .- امثال : اشبق من جمالة .اشبق من حُبّی ̍ . (مجمع الامثال میدانی ). و رجوع به حُبّی ̍ شود.