شبهانلغتنامه دهخداشبهان . [ ش َ ب َ ] (ع اِ) مس زرد. (از اقرب الموارد). || نباتی است خوشبوی خاردار که شکوفه ٔ لطیف و سرخ رنگ دارد و دانه ای مانند شهدانه . شبهانة یکی آن است . (منتهی الارب ).به معنی گیاه خاردار شبه است . (از اقرب الموارد).
شبحانلغتنامه دهخداشبحان . [ ش َ ] (ع ص ) دراز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد دراز. (از متن اللغة). دراز و طویل . (ناظم الاطباء).
شبعانلغتنامه دهخداشبعان . [ ش َ ] (اِخ ) نام قلعه است درمدینه در دیار اسیدبن معاویة. (از معجم البلدان ).
شبعانلغتنامه دهخداشبعان . [ ش َ ] (ع ص ) سیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شِباع و شَباعا. (اقرب الموارد).
شبهانةلغتنامه دهخداشبهانة. [ ش َ ن َ ] (ع اِ) یکی شبهان . تریاقی است مر گزیدگی هوام را و سرفه و تفتیت حصاة را نفع بخشد و شکم را بند کند. (منتهی الارب ).
شاباهیلغتنامه دهخداشاباهی . (اِ) بقول الغافقی شبه و شبهان درختی است خاردار... و به سریانی آن را شاباهی نامند و آن به یونانی فالیورس است . (ابن البیطار). به سریانی نام درختی است که حب آن شبیه به شهدانه است . رجوع به شبه و شبهان شود.
شبانلغتنامه دهخداشبان . [ ش َ ] (اِ) نام درختی است خاردار که آن را شبهان و در یونانی فالینورس و در سریانی ساباهی یا سباباهی خوانند. (از مفردات ابن البیطار ج 2 ص 54). دم الاخوین . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ص <span class="hl" dir="l
شبهانةلغتنامه دهخداشبهانة. [ ش َ ن َ ] (ع اِ) یکی شبهان . تریاقی است مر گزیدگی هوام را و سرفه و تفتیت حصاة را نفع بخشد و شکم را بند کند. (منتهی الارب ).