شبگزلغتنامه دهخداشبگز. [ ش َ گ َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مَلَه . غریب گز. قسمی حشره چون کنه و غریب گز. (یادداشت مؤلف ). کرم کوچک و پهنی که خون انسان را مکد. و نامهای دیگرش ساس و سرخک و غریب گز است . (از فرهنگ نظام ). جانوری کوچک از جنس کنه . || کیک . (ناظم الاطباء).
شبیشلغتنامه دهخداشبیش . [ ش َ ] (اِخ ) فرقه ای است از صدید از جرباء و هیشان ، مثلونة و خماس شاخه های آنند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580).
سبزلغتنامه دهخداسبز. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه واقع در 7 هزارگزی خاور میانه و در مسیر شوسه ٔ خلخال به میانه . هوای آن معتدل . دارای 784 تن سکنه است .آب آنجا از چشمه و آب باران تأمین میشود. محصول آن غ
سبزلغتنامه دهخداسبز. [ س َ ] (ص ) پهلوی سپز «بندهش 140»، گیلکی «سبز» ، فریزندی و یرنی و نطنزی «سوز» ، سمنانی و سنگسری «سوز» ، سرخه ای «سوز» ، لاسگردی «سوز» ، شهمیرزادی «سبز» ، اشکاشمی «سبز» ، اورامانی «سئوز» ، کردی «سوز» ، طبری «سوز» ، مازندرانی کنونی «سوز«