خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبیه
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] 1 - (ص .) مثل ، مانند. 2 - (اِ.) تعزیه .
-
شبیه
فرهنگ فارسی معین
خوانی ( ~ . خا) [ ع - فا. ] (حامص .) تعزیه خوانی .
-
شبیه
فرهنگ فارسی معین
گردان ( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) کارگردان نمایش های مذهبی .
-
جستوجو در متن
-
سون
فرهنگ فارسی معین
(ق .) شبیه .
-
بسان
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ق مر.) مانند، شبیه ، نظیر.
-
سا
فرهنگ فارسی معین
از ادات تشبیه ، به معنای : شبیه ، مانند.
-
پولکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نوعی آب نبات شبیه پولک .
-
دندانه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نِ) (اِ.) هر چیز شبیه به دندان .
-
دیس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) رنگ ، لون . 2 - شبیه ، نظیر.
-
مانند
فرهنگ فارسی معین
(نَ) از ادات تشبیه به معنی شبیه .
-
موسیجه
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) پرنده ای است شبیه فاخته .
-
مثیل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) شبیه ، مانند، همانند.
-
همانند
فرهنگ فارسی معین
(هَ نَ) (ربط .) شبیه ، مانند (دایم الاضافه است ).
-
هماننده
فرهنگ فارسی معین
(هَ نَ د ) (ص .) ماننده ، شبیه .