شتیمیلغتنامه دهخداشتیمی . [ ش ُ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به شتیم که بطنی است از بنی ضبه . (از انساب سمعانی ).
شتامیلغتنامه دهخداشتامی . [ ش َت ْ تا ] (حامص ) شتام بودن . بدزبانی . بدزبانی کردن : ابوالمعالی نگارگر مؤمن و معتقد و متدین بوده است وهرگز به شتامی و لعانی معروف نبود. (النقض ص 108).
شاتملغتنامه دهخداشاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) دشنام دهنده . || کسی که دیگری را به چشم حقارت بنگرد. || کسی که در بدبختی دیگری خوشحالی کند. (ناظم الاطباء).
شتیملغتنامه دهخداشتیم . [ش ُ ت َ ] (اِخ ) ابن ثعلبة، بطنی است از صریم بن سعدبن ضبة از عدنانیة. (از معجم قبایل العرب ج 2 ص 581).
شتیمةلغتنامه دهخداشتیمة. [ ش َ م َ ] (ع اِ) اسم از شَتَم َ.ج ، شَتائِم . (از اقرب الموارد). رجوع به شتم شود.