شحزلغتنامه دهخداشحز. [ ش َ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (از منتهی الارب ). کلمه ای است متروک و از نکاح بدان کنایه کنند. (از ذیل اقرب الموارد). || ترسیدن و بیمناک گردیدن . (از منتهی الارب ).
بُرشگر ششبازهsix-base cutter,six-base-pair cutterواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای برشگر که یک توالی ششنوکلئوتیدی خاص را شناسایی میکند و برش میدهد نیز: ششبُر six-cutter
موتور ششسیلندرsix-cylinder engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که شش سیلندر دارد که ممکن است خطی یا خورجینی چیده شده باشند