شخصیت اصلیprincipal character, leading character, principalواژههای مصوب فرهنگستانمهمترین شخصیت هر متن نمایشی یا فیلم که داستان دربارۀ اوست و در رخدادهای نمایش یا فیلم شرکت دارد
شخصیتلغتنامه دهخداشخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار، عواطف و...) هر کسی است که
شخصیتفرهنگ فارسی عمید۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
شخصیتدیکشنری فارسی به انگلیسیbeing, character, complexion, heart, individuality, person, personage, personality, presence, split personality
شخصیتفرهنگ فارسی معین(شَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) 1 - مجموعة خ صایص باطنی و رفتارهای اجتماعی یک شخص . 2 - مجموعة خصوصیات یک انسان .
نقشعنوانtitle role/ title-role, name part, title part/ title-part, title characterواژههای مصوب فرهنگستانشخصیت اصلی نمایش یا فیلم که نام نمایشنامه یا فیلم از او گرفته شده است
قهرمان 2hero, heroineواژههای مصوب فرهنگستان1. شخصیت اصلی سوگنامههای یونان باستان و دورۀ کلاسیک که کموبیش از صفاتی چون دلاوری، اشرافزادگی، زیبایی، جوانی و آشنایی با آداب عاشقی برخوردار است 2. شخصیت اصلی نمایش یا فیلم
ناقهرمانantiheroواژههای مصوب فرهنگستانشخصیت اصلی نمایش یا فیلم که فاقد ویژگیها و ارزشهای سنتی قهرمان است
شخصیتلغتنامه دهخداشخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار، عواطف و...) هر کسی است که
شخصیتفرهنگ فارسی عمید۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
شخصیتدیکشنری فارسی به انگلیسیbeing, character, complexion, heart, individuality, person, personage, personality, presence, split personality
شخصیتفرهنگ فارسی معین(شَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) 1 - مجموعة خ صایص باطنی و رفتارهای اجتماعی یک شخص . 2 - مجموعة خصوصیات یک انسان .
شخصیتلغتنامه دهخداشخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار، عواطف و...) هر کسی است که
شخصیتفرهنگ فارسی عمید۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
پرسشنامة شانزدهعاملی شخصیتSixteen Personality Factor Questionnaire, 16PFواژههای مصوب فرهنگستانپرسشنامهای که کتِل برای سنجش شخصیت براساس شانزده عامل تنظیم کرده است
الگوی پنج بُعد کلانِ شخصیتBig Five personality modelواژههای مصوب فرهنگستانالگویی که بر پایة آن تفاوتهای شخصیت فردی پنج عامل یا بُعد بنیادی دارد