شرایط رأیدهیvoting qualificationsواژههای مصوب فرهنگستانشرطهایی که قانون برای رأیدهنده تعیین کرده است متـ . شرایط رأیدهندگان voter qualifications
ارّهایserrateواژههای مصوب فرهنگستانویژگی برگی دارای حاشیهای با دندانههای کوچک تیز که نوک آنها به سمت رأس باشد
دوارّهایbiserrate, doubly serrateواژههای مصوب فرهنگستانویژگی برگی که دندانههای حاشیۀ ارّهای آن مجدداً ارّهای شده باشد
ریزارّهایserrulate, finely serrateواژههای مصوب فرهنگستان[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگی که حاشیۀ آن دندانههای ارّهای بسیار ریز داشته باشد [حشرهشناسی] ویژگی پیوستهایی که دارای دندانههای ریز ارّهمانند باشد
شرادلغتنامه دهخداشراد. [ ش ِ / ش ُ ](ع مص ) شرود. رمیدن . (منتهی الارب ). رمیدن ستور. (یادداشت مؤلف ). رمیدن و ترسیده شدن . (ناظم الاطباء).
فهرست رأیمندانregister of electors, registration list, electoral roll, electoral register, voters list, list of electorsواژههای مصوب فرهنگستانسیاهۀ نام واجدان شرایط رأیدهی
شرایطلغتنامه دهخداشرایط. [ ش َ ی ِ ] (ع اِ) شرائط. ج ِ شریطة. شرطها و پیمانها و قرارها و قراردادها. (از ناظم الاطباء) : اگر شرایط درنخواهم [ خواجه احمد حسن ] و بجای نیارم خیانت کرده باشم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 147). امیر به خط خود جواب
شرایطلغتنامه دهخداشرایط. [ ش َ ی ِ ] (ع اِ) شرائط. ج ِ شریطة. شرطها و پیمانها و قرارها و قراردادها. (از ناظم الاطباء) : اگر شرایط درنخواهم [ خواجه احمد حسن ] و بجای نیارم خیانت کرده باشم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 147). امیر به خط خود جواب