شرحبلغتنامه دهخداشرحب . [ ش َ ح َ] (ع ص ) دراز. مانند شرجب . (از اقرب الموارد). دراز. || (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).
شرعبلغتنامه دهخداشرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) در ناحیه ای است در یمن و گویند قریه ای است . (یادداشت به خط دهخدا).
شرعبلغتنامه دهخداشرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) شرعب بن قیس بن معاویةبن جشم ، جدّی جاهلی است . (اعلام زرکلی ).
شرعبلغتنامه دهخداشرعب . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ بنی رکب منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).
شرحبیللغتنامه دهخداشرحبیل . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) ابوشمر، ملقب به ذوالجوشن صحابی و شاعر است و پدر شمر قاتل حسین بن علی (ع ) است . (یادداشت مؤلف ).
شرحبیللغتنامه دهخداشرحبیل . [ ش ُ رَ ] (اِخ ). ابن حسنة. نجاشی به همراهی ام حبیبة وی را خدمت رسول اﷲ (ص ) فرستاد و در خلافت ابوبکرعامل او در بلاد شام در تحت امر و نهی خالدبن ولید بود. (از حبیب السیر) (مجمل التواریخ و القصص ص 262).
شرحبیلیلغتنامه دهخداشرحبیلی . [ ش ُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به شرحبیل که نام مردی است . (از انساب سمعانی ).
ام شرحبیللغتنامه دهخداام شرحبیل . [ اُم ْ م ِ ش ُ رَ ] (اِخ ) دختر فروةبن عمرو انصاری . از بنی بیاضة از صحابیات بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 246 شود.
ربیعةبن شرحبیللغتنامه دهخداربیعةبن شرحبیل . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ش ُ رَ ] (اِخ ) حسنة... محمدبن ربیع او را از صحابیانی شمرده که وارد مصر شده و در فتح آن شرکت داشته اند. رجوع به الاصابة ج 1 قسم 2 شود.
طویلغتنامه دهخداطوی . [ طَ ] (ع ص ) طَو. طاو. مرد لاغرشکم . شاعر گوید : فقام فادنی من وسادی وساده طوی البطن ممشوق الذراعین شرحب . ؟ (ازمنتهی الارب ).رجل ٌطوی البطن ؛ مرد باریک میان . (مهذب الاسماء).
شرحبیللغتنامه دهخداشرحبیل . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) ابوشمر، ملقب به ذوالجوشن صحابی و شاعر است و پدر شمر قاتل حسین بن علی (ع ) است . (یادداشت مؤلف ).
شرحبیللغتنامه دهخداشرحبیل . [ ش ُ رَ ] (اِخ ). ابن حسنة. نجاشی به همراهی ام حبیبة وی را خدمت رسول اﷲ (ص ) فرستاد و در خلافت ابوبکرعامل او در بلاد شام در تحت امر و نهی خالدبن ولید بود. (از حبیب السیر) (مجمل التواریخ و القصص ص 262).
شرحبیلیلغتنامه دهخداشرحبیلی . [ ش ُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به شرحبیل که نام مردی است . (از انساب سمعانی ).