شریطلغتنامه دهخداشریط. [ ش َ ] (اِخ ) نام دهی در جزیره ٔ خضرای اندلس . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از معجم البلدان ) (ناظم الاطباء).
شریطلغتنامه دهخداشریط. [ ش َ ] (ع اِ) ریسمان از لیف خرماتافته جهت تخت و مانند آن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رسن . (مهذب الاسماء). شریت . آنچه چارواداران بغلط شلید گویند برای بستن کجاوه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریت شود.- شریط کر
سیرتلغتنامه دهخداسیرت . [ رَ ] (ع اِ) طریقه . (غیاث ). رفتار. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). عادت و طریقه . (آنندراج ). روش .رفتار : عهدها بست که تا باشد بیدار بودعهدها بست و جهان گشت بدان سیرت و سان . <p class
شریثلغتنامه دهخداشریث . [ ش َ ] (اِ) فراسیون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فراسیون شود.
شردلغتنامه دهخداشرد. [ ش ُ رُ ] (ع ص ، اِ) رمندگان . ج ِ شَرود. کصبور، بمعنی رمنده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شریطةلغتنامه دهخداشریطة. [ ش َ طَ ] (ع مص ) شریطه . لازم گرفتن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شرط در لازم گرفتن چیزی و اجرای آن در بیع و مانند آن . (از اقرب الموارد). || (اِ) شرطنامه ٔ خرید و فروخت . (مهذب الاسماء). || شرط و پیمان . ج ، شَرائط. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). |
شریطهفرهنگ فارسی عمید۱. شرط؛ پیمان.۲. (ادبی) عبارتی که شاعر همراه دعا یا نفرین در پایان قصیده میآورد.۳. پایان کار.
شریطهفرهنگ فارسی معین(شَ طَ یا طِ) [ ع . شریطة ] (اِ.) 1 - شرط و پیمان ؛ ج . شرایط (شرائط ). 2 - دعا یا نفرینی که شاعر در اواخر قصیده به صورت «تا فلان باشد فلان باد» می آورد؛ تأبید.
شریطةلغتنامه دهخداشریطة. [ ش َ طَ ] (ع مص ) شریطه . لازم گرفتن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شرط در لازم گرفتن چیزی و اجرای آن در بیع و مانند آن . (از اقرب الموارد). || (اِ) شرطنامه ٔ خرید و فروخت . (مهذب الاسماء). || شرط و پیمان . ج ، شَرائط. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). |
شریطهفرهنگ فارسی عمید۱. شرط؛ پیمان.۲. (ادبی) عبارتی که شاعر همراه دعا یا نفرین در پایان قصیده میآورد.۳. پایان کار.
شریطهفرهنگ فارسی معین(شَ طَ یا طِ) [ ع . شریطة ] (اِ.) 1 - شرط و پیمان ؛ ج . شرایط (شرائط ). 2 - دعا یا نفرینی که شاعر در اواخر قصیده به صورت «تا فلان باشد فلان باد» می آورد؛ تأبید.
حجرالشریطلغتنامه دهخداحجرالشریط. [ ح َ ج َ رُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) مصحف حجرالشطوط. رجوع به حجرالشطوط شود.