لغتنامه دهخدا
شصب . [ ش َ ] (ع مص ) کندن پوست گوسپند را و اورود کردن آن را جهت بریان کردن . (ناظم الاطباء). پاکیزه کردن موی بره و بزغاله جهت بریان کردن و پوست باز کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سخت شدن زندگانی کسی . (منتهی