شظيةدیکشنری عربی به فارسیبرامدگي کوچک , توفال , اهن نبشي , خرد وقطعه قطعه کردن , تراشه کردن , تراشه , نوار يا تراشه ايکه براي بستن استخوان شکسته بکار ميرود , باريکه چوب , خرده شيشه , متلا شي شدن وکردن
شجعلغتنامه دهخداشجع. [ ش َ ج َ ] (ع مص ) سبک برداشتن ستور دست و پای را در رفتن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) درازی . (منتهی الارب ). طول . (از اقرب الموارد). || شجع از شتران ، سبک دست و پایی و سبک سیری باشد. (از اقرب الموارد).
شجعلغتنامه دهخداشجع. [ ش َ ج ِ ] (ع ص ) دلاور پردل در شدت و در سختی جنگ و جز آن . (منتهی الارب ). شجاع .(از اقرب الموارد). شِجَع. (منتهی الارب ). || شتر دیوانه : جمل شجعالقوائم ؛ شتر سبک دست و پا در رفتن . (منتهی الارب ). سریعالنقل . (اقرب الموارد).
شجعلغتنامه دهخداشجع. [ ش َ ] (اِخ ) (بنو...) نام بطنی است از قبیله ٔ کلب . (منتهی الارب ). و رجوع به معجم قبایل العرب ج 2 ذیل شجع شود.
شجعلغتنامه دهخداشجع. [ ش ِ ] (اِخ ) (بنو...) نام بطنی است از کنانه و آن جد حارث بن عوف صحابی است . (منتهی الارب ). مؤلف معجم قبایل العرب ، عمر کحاله آرد: شجعبن عامر بطنی است از کنانه از عدنانیه و ایشان فرزندان شجعبن عامربن لیث بن بکربن عبدماةبن خزیمةبن مدرکةبن الیاس بن مضربن نزار باشند. (از
شظیةلغتنامه دهخداشظیة. [ ش َ ظی ی َ ] (ع اِ) کمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قوس . (اقرب الموارد). || هر پاره ای از چیزی مانند: پاره ٔ چوب یا نی یا استخوان . ج ، شظایا، شَظی . پاره ای ازعصا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره ای از هر چیز. ج ، شظایا. شَظی یا شِظی ، شظیات . (