شعبده باختنلغتنامه دهخداشعبده باختن . [ ش َ / ش ُ ب َ دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب ) شعبده بازی کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شعبده بازی شود.
شعبذةلغتنامه دهخداشعبذة. [ ش َ ب َ ذَ ] (ع مص ) شعبده نمودن و سحر کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی شعوذة. (از اقرب الموارد). رجوع به شعبده و شعوذة شود.
شعبدهلغتنامه دهخداشعبده . [ ش َ / ش ُ ب َ دَ / دِ ] (از ع اِ) شعبدة. بازی که آن را نمودی باشد ولی بودی نداشته باشد. چشم بندی و نظربندی و حقه بازی . (ناظم الاطباء). نیرنگ . بازیگری . تردستی . نیرنج . چشم بندی . سبک دستی . (یادد
شعبذةلغتنامه دهخداشعبذة. [ ش َ ب َ ذَ ] (ع اِمص ) شعبده . (از ناظم الاطباء). برخی از قبایل عرب باء کلمه را به واو بدل سازند مانند شعبذة و شعوذة. (نشوءاللغة ص 151). رجوع به شعبده شود. || تردستی . حقه بازی . || نیرنگ . (فرهنگ فارسی معین ).
شعبدهلغتنامه دهخداشعبده . [ ش َ / ش ُ ب َ دَ / دِ ] (از ع اِ) شعبدة. بازی که آن را نمودی باشد ولی بودی نداشته باشد. چشم بندی و نظربندی و حقه بازی . (ناظم الاطباء). نیرنگ . بازیگری . تردستی . نیرنج . چشم بندی . سبک دستی . (یادد
شعبدهفرهنگ فارسی معین(شَ یا شُ بَ دِ) [ ع . شعبدة ] (اِ.) 1 - (مص ل .) تردستی کردن . 2 - (اِ.) حقه ، نیرنگ .
شعبدهلغتنامه دهخداشعبده . [ ش َ / ش ُ ب َ دَ / دِ ] (از ع اِ) شعبدة. بازی که آن را نمودی باشد ولی بودی نداشته باشد. چشم بندی و نظربندی و حقه بازی . (ناظم الاطباء). نیرنگ . بازیگری . تردستی . نیرنج . چشم بندی . سبک دستی . (یادد
شعبدهفرهنگ فارسی معین(شَ یا شُ بَ دِ) [ ع . شعبدة ] (اِ.) 1 - (مص ل .) تردستی کردن . 2 - (اِ.) حقه ، نیرنگ .