شغنلغتنامه دهخداشغن . [ ش ُ غ َ ] (ع اِ) ج ِ شُغْنَة. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شغنة شود.
شغنانلغتنامه دهخداشغنان . [ ش ُ / ش َ ] (اِخ ) موضعی است در ترکستان ، در ساحل رود سیحون . سکنه ٔ آن اسماعیلی اند. منسوب بدان شغنی است . (فرهنگ فارسی معین ).
شغنبلغتنامه دهخداشغنب . [ ش َ ن َ ] (ع ص ، اِ) شاخ تر و تازه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
شغنگلغتنامه دهخداشغنگ . [ ش َغ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان صوغان بخش بافت شهرستان سیرجان . سکنه ٔ آن 294 تن . آب آن از قنات . محصول عمده ٔآن غلات و خرماست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
شغنوبلغتنامه دهخداشغنوب . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) شاخ تر و تازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شغنة شود.
شغنةلغتنامه دهخداشغنة. [ ش ُ ن َ ] (ع اِ) پشتواره از طعام و جز آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شاخ تر و تازه . ج ، شُغَن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شغنوب شود.
شغنانلغتنامه دهخداشغنان . [ ش ُ / ش َ ] (اِخ ) موضعی است در ترکستان ، در ساحل رود سیحون . سکنه ٔ آن اسماعیلی اند. منسوب بدان شغنی است . (فرهنگ فارسی معین ).
شغنبلغتنامه دهخداشغنب . [ ش َ ن َ ] (ع ص ، اِ) شاخ تر و تازه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
شغنگلغتنامه دهخداشغنگ . [ ش َغ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان صوغان بخش بافت شهرستان سیرجان . سکنه ٔ آن 294 تن . آب آن از قنات . محصول عمده ٔآن غلات و خرماست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
شغنوبلغتنامه دهخداشغنوب . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) شاخ تر و تازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شغنة شود.
شغنةلغتنامه دهخداشغنة. [ ش ُ ن َ ] (ع اِ) پشتواره از طعام و جز آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شاخ تر و تازه . ج ، شُغَن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شغنوب شود.