شقداریلغتنامه دهخداشقداری . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) منصب و خدمت شقدار. || ناپایداری و بیقراری . || آشفتگی و پریشانی و سرگردانی . (ناظم الاطباء).
شقدارلغتنامه دهخداشقدار. [ ش ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) حاکم و محصلی که از یک قسمت زمینی مالیات جمع میکند. (ناظم الاطباء). حاکم دیهات و عامل پرگنات . (غیاث ) (آنندراج ). || مضطرب کننده . (ناظم الاطباء).
پسکادرلغتنامه دهخداپسکادر. [ پ ِ دُ ] (اِخ ) نام گنگباری به مغرب فُرمز که فرانسویان آنرا در 1885 م . اشغال کردند و از 1895 م . ژاپون آن را بتصرف آورد و دارای 54 هزار تن سکنه است .