شناوریلغتنامه دهخداشناوری . [ ش ِ وَ ] (حامص مرکب ) عمل شناور. سباحت . آب ورزی . (ناظم الاطباء). شنا کردن روی آب . حرکت کردن روی آب . شناگری . سباحت . (فرهنگ فارسی معین ) : چنان ب
شناوری بلورcrystal floatationواژههای مصوب فرهنگستانشناور شدن بلورهای سبکوزن در تودۀ ماگما متـ . تفریق گرانشی gravitational differentiation
شناوری دستکاریشدهdirty floatواژههای مصوب فرهنگستاننظام ارزی شناوری که در آن نرخ ارز کاملاً با عرضه و تقاضای بازار تنظیم نمیشود، بلکه دولت، برای محدود ساختن کاهش یا افزایش ارزش پول ملی، آن را دستکاری میکند
آبسُرhydrofoilواژههای مصوب فرهنگستانشناوری تندرو که پس از رسیدن به سرعت مشخص با استفاده از بالهها یا تیغههایی که از زیر آن بیرون میآید، بدنهاش از سطح آب بلند میشود
چندمایعبَرparcel tankerواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که میتواند همزمان چند نوع مایع مختلف را در مخزنهای مجزا حمل کند
درحرکتmaking wayواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که با نیروی محرکه یا براثر لَختی به جلو یا عقب یا پهلو حرکت میکند
درراهunderwayواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که نه درلنگر باشد، نه به گِل نشسته و نه به جایی بسته شده باشد