شهاملغتنامه دهخداشهام . [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَهْم ، به معنی تیزخاطر چالاک . (از منتهی الارب ). رجوع به شَهْم شود.
پهنای درزseam width, seam height, seam lengthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر درازای درز مضاعف در موازات تاخوردگیهای درز
جوشکاری مقاومتی درزیresistance seam welding, RSEW, seam weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری مقاومتی که در آن اتصال جوش بهصورت درز است
عمق درزseam countersink, seam depth, countersink depthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر عمق، از بالاترین نقطۀ قلاب در تا صفحۀ در
درز برجستهjumped seamواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از درز مضاعف که به علت خوب فشرده نشدن، سست و برآمده است
شهامتلغتنامه دهخداشهامت . [ ش َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) شهامة. شیردلی . شجاعت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دلیری . توانائی . (غیاث اللغات ). جرأت . (ناظم الاطباء). نوع هفتم از انواع تحت جنس شجاعت شهامت است و آن عبارت است از حریص بودن نفس بر اقتنای امور عظام از جهت توقع ذکر جمیل . (نفائس الفنون حک
شهامةلغتنامه دهخداشهامة. [ ش َ م َ ] (ع مص ) تیزرو و توانا گردیدن اسب : شَهُم َ الفرس شهامةً.(منتهی الارب ). || تیزخاطر و چالاک شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || حریص بودن بر انجام امور عظام که مستتبع ذکر جمیل است . (از تعریفات ) (از اقرب الموارد). و رجوع به شهامت شود.
شهملغتنامه دهخداشهم . [ ش َ ] (ع ص ) تیزخاطر. چالاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیزدل . (مهذب الاسماء) (مجمل اللغة) (اقرب الموارد). ج ، شِهام : بوسهل حمدوی نیز مردی شهم و کافی بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394). ما تو را آزموده ایم
شهامتلغتنامه دهخداشهامت . [ ش َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) شهامة. شیردلی . شجاعت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دلیری . توانائی . (غیاث اللغات ). جرأت . (ناظم الاطباء). نوع هفتم از انواع تحت جنس شجاعت شهامت است و آن عبارت است از حریص بودن نفس بر اقتنای امور عظام از جهت توقع ذکر جمیل . (نفائس الفنون حک
شهامةلغتنامه دهخداشهامة. [ ش َ م َ ] (ع مص ) تیزرو و توانا گردیدن اسب : شَهُم َ الفرس شهامةً.(منتهی الارب ). || تیزخاطر و چالاک شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || حریص بودن بر انجام امور عظام که مستتبع ذکر جمیل است . (از تعریفات ) (از اقرب الموارد). و رجوع به شهامت شود.