شهربه شهرلغتنامه دهخداشهربه شهر. [ ش َ ب ِ ش َ ] (ق مرکب ) از شهری به شهری و از محلی به محلی . (ناظم الاطباء). کنایه ازاستقراء و جستجوی دقیق است در یافتن چیزی یا کسی .
شهربةلغتنامه دهخداشهربة. [ ش َ رَ ب َ ] (ع اِ) مؤنث شَهْرَب . || یکی شَهْرَب . (منتهی الارب ). رجوع به شهرب شود.
دانش بهرفرهنگ فارسی عمیدآنکه بهره و نصیب از علم و فضل دارد؛ بابهره از دانش؛ دانشمند: ◻︎ هر پزشکی که بود دانشبهر / آمده بر امید شهربهشهر (نظامی۴: ۶۹۶).