شوروزدلغتنامه دهخداشوروزد. [ شورْ وَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان طاغنکوه بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور است و 551 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شورزدلغتنامه دهخداشورزد. [ ] (اِخ ) سورزه . نام دهی از اعمال طارم علیا از توابع قلعه تاج . (نزهةالقلوب ج 3 ص 65).
سارزادلغتنامه دهخداسارزاد. (اِخ ) صاحب باذین معاصر مصعب بن زبیر بود. (کتاب الوزراء و الکتاب جهشیاری چ 1 مصر ص 27).
سرآزادلغتنامه دهخداسرآزاد. [ س َ ] (اِ مرکب ) چته . چریک . باشی . پوزوق . حشر. (یادداشت مؤلف ). || (ص مرکب ) نجیب . اصیل : به خرّاد گفت ای سرآزاد مردبه رنجی دگر گرد پوزش مگرد. فردوسی .آن مهتران گفتند ما را در میاه بایدایستادن و این