لغتنامه دهخدا
جنایة. [ ج ِ ی َ ] (ع مص )گناه کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).گناه کردن و شور انگیختن . (تاج المصادر). || گناه جستن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جنایت شود. || چیدن میوه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). بار از درخت باز کردن . (تاج ا