لغتنامه دهخدا
شومیز. (اِ) شومز. زمینی باشد که بجهت زراعت کردن مستعد و آماده کرده باشند. (برهان ). شمیز. زمینی بود که بجهت زراعت آراسته باشند. (فرهنگ جهانگیری ). شیار یعنی تخم ریزی و زمین شومیزه یعنی شیارکرده . شمیز. شومیزه . شوریز. (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). جهانگیری گوید