شوهرالغتنامه دهخداشوهرا. [ هََ ] (اِ مرکب ) (از: شو، شوی + هرا، هار + الف اطلاق هندی )گردن بندی از گل و سپرغم . (یادداشت مؤلف ). شوهره .
شوهریلغتنامه دهخداشوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص ) صفت شوهر. (یادداشت مؤلف ). همسری : دنیا زنی است عشوه ده و دلستان ولیک با کس همی بسر نبرد عهد شوهری .سعدی .
شوهری شدنلغتنامه دهخداشوهری شدن . [ ش َ / شُو هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت مایل به شوهر کردن شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شوی و ترکیبات آن شود.
بی شوهریلغتنامه دهخدابی شوهری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی شوهر. بی شویی . بی همسری . بی زوج بودن زوجه .
شوهرهلغتنامه دهخداشوهره . [ ش َ / شُو هََ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سهره که گلها را به رشته بسته بر سر عروس و داماد بندند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شوهرا. رجوع به شوهرا شود.