ترشیدگی بینشانflat sour spoilage, flat sour, F.S.S.واژههای مصوب فرهنگستاننوعی فساد در مواد کنسروی که براثر فعالیت باکتریها ایجاد میشود، ولی گاز تولید نمیشود و درنتیجه دو سر قوطی صاف و بدون بادکردگی است
شر و شورلغتنامه دهخداشر و شور. [ ش َ رُ / ش َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )فتنه و غوغا. جنگ و ستیز. جار و جنجال : نه او کشته آید به جنگ و نه من برآساید از شر و شور انجمن . فردوسی .زین دهر بیوفا که نزا
شورشارلغتنامه دهخداشورشار. (اِ مرکب ، از اتباع ) شور و شر. شورشرابا. شور و شغب . غوغا و هنگامه و هرج و مرج و گیرودار و فتنه و آشوب و نعره و بانگ . (ناظم الاطباء).
بی شرلغتنامه دهخدابی شر. [ ش َرر / ش َ ] (ص مرکب ) (از: بی + شر) بدون شر. دور از شر : سِیُمْشان بد او مه که هرگز نجویدمگر خیر بی شرّ یا نفعبی ضر. ناصرخسرو.- بی شر و شور ؛ (از
سحور زدنلغتنامه دهخداسحور زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سحوری زدن : اولاً وقت سحر زن این سحورنیمشب نبود گه این شر و شور. مولوی .من هم از بهر خداوند غفورمیزنم بر در به امیدش سحور. مولوی . || ضرب سحور <
بَشَرفرهنگ واژگان قرآنبشر- انسان - آدمي - ظاهر پوست انسان (در عبارت "لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ "،جمع بشره)