خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکاندن
/šekāndan/
معنی
شکستن؛ خرد کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکاندن
لغتنامه دهخدا
شکاندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) در تداول اطفال ، شکستن . در تداول عامه ، شکستن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکستن شود.
-
شکاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) šekāndan شکستن؛ خرد کردن.
-
واژههای مشابه
-
شِکاندن،شکوندن
لهجه و گویش تهرانی
شکستن
-
جستوجو در متن
-
خیرد کِردن
لهجه و گویش بختیاری
xird kerdan خرد کردن، شکاندن.
-
تکسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taksir شکستن؛ درهم شکستن؛ شکاندن.
-
عفت
لغتنامه دهخدا
عفت . [ ع َ ] (ع مص ) برتافتن . (از منتهی الارب ). || شکستن بی متفرق و جدا ساختن .(از منتهی الارب ). پیچاندن . و شکاندن چیزی را. شکاندن بدون از هم جدا ساختن . (از اقرب الموارد). برنجانیدن دست تا بشکند. (تاج المصادر بیهقی ). || دست برتافتن کسی را. || ...
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دَک ک ] (ع مص ) کوفته کردن کسی را بیماری . (از منتهی الارب ). خردمرد کردن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). || بیمار گردیدن ، و فعل آن مجهول بکار رود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کوفتن و ویران کردن وهموار نمودن . (...
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دَ ] (اِ) نصیب و تقدیر. (برهان ). حصه و نصیب و بهره و تقدیر و قضا. (ناظم الاطباء). || گدائی . (برهان ). فقر و گدائی . (ناظم الاطباء). دق . و رجوع به دق شود. || گدا. (برهان ). گدا و مفلس . (ناظم الاطباء) : بر سر خوان سخن لذت ز من خواه که نیست د...