خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکم پاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکم پاره
/šekampāre/
معنی
= اسفرزه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šekampāre = اسفرزه
-
شکم پاره
لغتنامه دهخدا
شکم پاره . [ ش ِ ک َرَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه شکم وی پاره و دریده باشد. || (اِ مرکب ) دارویی که اسفرزه نیز گویند. (ناظم الاطباء). اسپرزه . اسپغول . قارنی یارق . بذرقطونا. قطونا. اسفیوس . برغوثی . فسیلیون . (یادداشت مؤلف ). در کتب طب اسپغول است که به ...
-
واژههای مشابه
-
شکم تله،شکم تره،شکم دره
لهجه و گویش تهرانی
بخور و نمیر،کارگری که در برابر خوراک کار میکند،کارمزد خوراکی،غذای اندک،کارگر بی مزد
-
باریک شکم
لغتنامه دهخدا
باریک شکم . [ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) کسی که شکمی لاغر و خرد دارد. مُخطَف البطن . خامِص . اَهضَم . هفهاف مُسمَئِل (در مرد)، حَمیص ُالحشاء ضَسرَه (در زن ). (منتهی الارب ).
-
بزرگ شکم
لغتنامه دهخدا
بزرگ شکم . [ ب ُ زُ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) بطین . کلان شکم . شکم گنده . اَبطن . عثجل . اجوف . (یادداشت بخط دهخدا).
-
پری شکم
لغتنامه دهخدا
پری شکم . [ پ ُ ی ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) بطنة. کظّة. سیری . || آبستنی . حاملگی .
-
تهی شکم
لغتنامه دهخدا
تهی شکم . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) خالی شکم . گرسنه . (ناظم الاطباء). طلنفح ، گرسنه و تهی شکم . (منتهی الارب از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : کوس تهی شکم را بود آرزوی آن نان یا قوم اطعمونی ، آوازش آمد از بر. خاقانی .رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
هم شکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] hamšekam دو کودک که با هم از یک شکم زاییده شده باشند؛ دوقلو.
-
گران شکم
لغتنامه دهخدا
گران شکم . [ گ ِ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ) بزرگ شکم . برآمده شکم . اَثَطّ. (منتهی الارب ).
-
نفخ شکم
لغتنامه دهخدا
نفخ شکم . [ ن َ خ ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آماسیدن و باد کردن شکم . رجوع به نفخ شود.
-
hypogastrium
پایینشکم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بخش میانی پایینترین قسمت شکم که در زیر منطقۀ نافی واقع شده است
-
abdominal cavity
حفرۀ شکم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] فضای داخل شکم که دربرگیرندۀ اندامهای شکمی است و از بالا به دیافراگم و از پایین به حفرۀ لگنی منتهی میشود
-
abdomen, belly 2, venter
شکم 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بخشی از بدن که بین قفسۀ سینه و لگن قرار دارد و دیافراگم آن را از قفسۀ سینه جدا میکند
-
antinode
شکم 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نقطه یا ناحیهای بین دو گرهِ متوالی در موج ساکن که با حداکثر دامنه در نوسان است