سودانیةلغتنامه دهخداسودانیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) مرغی است . (مهذب الاسماء). گنجشک سیاه . (دهار). مرغکی باشد چند قبضه ٔ کف ، خرما و انگور خورد. (از اقرب الموارد). سار ملخ خوار. رجوع به سودانی و سودانیات شود.
شادانهلغتنامه دهخداشادانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شاهدانه . شهدانه . دانه ٔ کنب . (ناظم الاطباء).
شادیانهلغتنامه دهخداشادیانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ساز و دهل که به شادی فتح یاعروسی زنند. (قید) بشادی ، از روی شادی : موشکان طبل شادیانه زدند. عبید زاکانی .شادیانه ٔ فتح به نام تیمورشاه به نوازش درآورد
شادگونهفرهنگ فارسی عمید۱. تکیهگاه؛ پشتی.۲. نهالی؛ تشک.۳. جبه؛ بالاپوش.۴. (اسم، صفت) زن بازیگر و مطربه.
محیلانهفرهنگ مترادف و متضادتوام باحیله، حیلهگرانه، رندانه، زیرکانه، شیادانه، مکارانه، مزورانه، خدعهآمیز، مکرآمیز
trickierدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده تر، مکار، مزورانه، نیرنگ باز، شیادانه، مهارت امیز، نیرنگ امیز، خدعه امیز، متقلب، از روی حیله و تزویر
trickyدیکشنری انگلیسی به فارسیروی حیله و تزویر، مکار، مزورانه، نیرنگ باز، شیادانه، مهارت امیز، نیرنگ امیز، خدعه امیز، متقلب، از روی حیله و تزویر
trickiestدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دهنده، مکار، مزورانه، نیرنگ باز، شیادانه، مهارت امیز، نیرنگ امیز، خدعه امیز، متقلب، از روی حیله و تزویر