شیاقلغتنامه دهخداشیاق . (ع اِ) شیق . چیزی که دراز کنند آنرا بچیزی تا چیز دیگری را بدان بندند مانند طناب چادر و غیره . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). چیزی که در آن کرده شود به آن چیزی تا بسته شود بچیزی دیگر. (منتهی الارب ).
شیاقلغتنامه دهخداشیاق . (ع مص ) بستن طناب . (منتهی الارب ). بستن طناب را بمیخ : شقت الطنب الی الوتد شیاقاً. (ناظم الاطباء).
ساق بر ساق مالیدنلغتنامه دهخداساق بر ساق مالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) طپیدن و دست و پا زدن در حالت نزع . (آنندراج از بهار عجم ).
ریشه 3sagواژههای مصوب فرهنگستانزائدهای پرمانند در ضخامتهای متفاوت با سطوح خشن و نامنظم که عموماً از گوشههای زیرین قطعه با زوایای باز امتداد یافته است
حشاکلغتنامه دهخداحشاک . [ ح َش ْشا ] (اِخ ) نام رودی است . سرچشمه ٔ آن هرماس است و به دجله ریزد. و نیز نام وادیی به جزیرة در شمال عراق که از الهرماس تا دجله ممتد است . (معجم البلدان ).