اشک سحابلغتنامه دهخدااشک سحاب . [ اَ ک ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران : ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب ز حزم محکم او راوی است سنگ جبال . انوری (از آنندراج ).اشک ابر. اشک نیسان . و رجوع به اشک و اشک نیسان شود.<br
اسکیلغتنامه دهخدااسکی . [ اَ ] (اِخ ) یکی از طوایف ساکن آمل . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 36).
اسکیلغتنامه دهخدااسکی . [ اَ ] (ترکی ، ص ) قدیم . || کهنه . مندرس : آن پسر پاره دوز شب همه شب تا بروزبانگ کند چون خروز اسکی بابوش کیمده وار.مولوی .
شیبسُری ترکیبیalpine combined skiingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شیبسُری که در آن برفسُر در دو مادۀ برفسُری پرسرعت و مارپیچ در مسافتهایی کوتاهتر از حالت معمول شرکت میکند و جمع امتیاز دو مسابقه، ملاک ردهبندی و تعیین برنده است متـ . شیباسکی ترکیبی