لغتنامه دهخدا
سرشار. [ س َ ] (نف مرکب ) از: سر + شار. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). لبریز، چه شار بمعنی ریختن است . (برهان ). لبریز و معنی ترکیبی آن از سر ریزنده است ، چه شار بمعنی ریختن باشد. و نظیر آن آبشار است و ظاهر است چون ظرفی بمال پر میشود آنچه در آن باشد از سرش میریزد و بعضی مردم ک