شیرخاگ گیاهخوارlacto-ovovegetarianواژههای مصوب فرهنگستانگیاهخواری که تخممرغ و شیر و فراوردههای آن را نیز مصرف میکند
شیرخولغتنامه دهخداشیرخو. (ص مرکب ) دارای خوی شیر. شیرخصلت . || کنایه از شجاع و دلیر. (یادداشت مؤلف ) : بدانست لشکر که او شیرخوست به چنگش سرین گوزن آرزوست .فردوسی .
شیرخویلغتنامه دهخداشیرخوی . (ص مرکب ) شیرخو. دارای صفت و خصلت شیر. (یادداشت مؤلف ): اسد؛ شیرخوی شدن . (دهار). رجوع به شیرخو شود.
سرخولغتنامه دهخداسرخو. [ س ُ ] (اِ مرکب ) سرخجه و آن جوششی است که بیشتر اطفال را در بدن بهم میرسد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سرخجه ، سرخزه ، سرخژه شود.