شیشهایvitreousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی جامدی که در آن اتمها یا مولکولها فاقد نظم پردامنه باشند
شیشهای شدنvitrificationواژههای مصوب فرهنگستانپیدایش حالتی که در آن اتمها یا مولکولها نظم پردامنه نداشته باشند
دماسنج جیوهای شیشهایmercury-in-glass thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوع متداولی از دماسنجهای مایعی شیشهای که جیوۀ آن در محفظهای شیشهای جای دارد
دماسنج مایعی شیشهایliquid-in-glass thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج که در آن عنصر حساسبهگرما مایعی است که در درون محفظۀ شیشهای مدرج جای دارد
شیشه شیشهلغتنامه دهخداشیشه شیشه . [ شی ش َ / ش ِ شی ش َ / ش ِ ] (ق مرکب ) صراحی پس از صراحی . (ناظم الاطباء): او شیشه شیشه نوشابه خورد.
شیشهای شدنvitrificationواژههای مصوب فرهنگستانپیدایش حالتی که در آن اتمها یا مولکولها نظم پردامنه نداشته باشند
دماسنج جیوهای شیشهایmercury-in-glass thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوع متداولی از دماسنجهای مایعی شیشهای که جیوۀ آن در محفظهای شیشهای جای دارد
دماسنج مایعی شیشهایliquid-in-glass thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج که در آن عنصر حساسبهگرما مایعی است که در درون محفظۀ شیشهای مدرج جای دارد
تیغه 6slide 1, lame (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ شیشهای که نمونۀ مورد مطالعۀ میکروسکوپی را بر روی آن قرار دهند
دماسنج مایعیliquid thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندماسنجی که مایع حساس آن در درون محفظۀ شیشهای یا فلزی است
استوانۀ مدرجgraduated cylinderواژههای مصوب فرهنگستاناستوانۀ شیشهای مدرج برای برداشتن حجم معینی از مایعات
تیغکslide cover/ lamelle (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ کوچک شیشهای که مقطع مورد مطالعۀ روی تیغه را میپوشاند
شیشهای شدنvitrificationواژههای مصوب فرهنگستانپیدایش حالتی که در آن اتمها یا مولکولها نظم پردامنه نداشته باشند
دماسنج جیوهای شیشهایmercury-in-glass thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوع متداولی از دماسنجهای مایعی شیشهای که جیوۀ آن در محفظهای شیشهای جای دارد
دماسنج مایعی شیشهایliquid-in-glass thermometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دماسنج که در آن عنصر حساسبهگرما مایعی است که در درون محفظۀ شیشهای مدرج جای دارد