شیطنت کردنلغتنامه دهخداشیطنت کردن . [ ش َ / ش ِ طَ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فضولی کردن کودکان . || حیله بازی و مکر نسبت به دیگری .
شیطنتلغتنامه دهخداشیطنت . [ ش َ / ش ِ طَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) دیوی و شیطانی . (ناظم الاطباء). کاری چون کار شیطان کردن . (یادداشت مؤلف ) : لاف فریدون زدن وآنگه ضحاک وارسلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن . خاقانی
شیطنتدیکشنری فارسی به انگلیسیcaper, devilment, deviltry, escapade, mischief, naughtiness, roguery, trick, wickedness
شیطنتفرهنگ فارسی معین(شَ یا ش طَ نَ) [ ع . شیطنة ] 1 - شیطانی . 2 - بازی و جنب و جوش که موجب آزار دیگران شود.
شیطنتلغتنامه دهخداشیطنت . [ ش َ / ش ِ طَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) دیوی و شیطانی . (ناظم الاطباء). کاری چون کار شیطان کردن . (یادداشت مؤلف ) : لاف فریدون زدن وآنگه ضحاک وارسلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن . خاقانی
شیطنتدیکشنری فارسی به انگلیسیcaper, devilment, deviltry, escapade, mischief, naughtiness, roguery, trick, wickedness
شیطنتفرهنگ فارسی معین(شَ یا ش طَ نَ) [ ع . شیطنة ] 1 - شیطانی . 2 - بازی و جنب و جوش که موجب آزار دیگران شود.
شیطنتلغتنامه دهخداشیطنت . [ ش َ / ش ِ طَ ن َ ] (از ع ، اِمص ) دیوی و شیطانی . (ناظم الاطباء). کاری چون کار شیطان کردن . (یادداشت مؤلف ) : لاف فریدون زدن وآنگه ضحاک وارسلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن . خاقانی
شیطنتدیکشنری فارسی به انگلیسیcaper, devilment, deviltry, escapade, mischief, naughtiness, roguery, trick, wickedness
شیطنتفرهنگ فارسی معین(شَ یا ش طَ نَ) [ ع . شیطنة ] 1 - شیطانی . 2 - بازی و جنب و جوش که موجب آزار دیگران شود.