خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شیوه
/šive/
معنی
۱. راه و روش؛ طریقه.
۲. سبک هنری.
۳. [مجاز] حیله؛ نیرنگ.
۴. [قدیمی] حالت؛ وضع.
۵. [قدیمی] ناز و عشوه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. عشوه، فسون، کرشمه، ناز
۲. اسلوب، جور، راه، روال، روش، روند، سبک، سیاق، طرز، طریقه، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، وضع، هنجار
دیکشنری
approach, device, fashion, line, means, method, mode, practice, procedure, science, style, system, technique, usage, way
-
جستوجوی دقیق
-
شیوه
واژگان مترادف و متضاد
۱. عشوه، فسون، کرشمه، ناز ۲. اسلوب، جور، راه، روال، روش، روند، سبک، سیاق، طرز، طریقه، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، وضع، هنجار
-
شیوه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šive) روش ، طریقه ؛ (در قدیم) عشوه ، ناز ، حالت ، وضع ؛ (در عرفان) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گاه نیست .
-
شیوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šive ۱. راه و روش؛ طریقه.۲. سبک هنری.۳. [مجاز] حیله؛ نیرنگ.۴. [قدیمی] حالت؛ وضع.۵. [قدیمی] ناز و عشوه.
-
شیوه
لغتنامه دهخدا
شیوه . [ ش َ ] (ع ص ) بسیار عیب گوی از مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عَیون ، یعنی کسی که بسیار چشم می زند. (از اقرب الموارد).
-
شیوه
لغتنامه دهخدا
شیوه . [ شی وَ ] (اِخ ) دهی است ازبخش قیدار شهرستان زنجان . آب آن از رودخانه ٔ محلی . سکنه ٔ آن 718 تن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
شیوه
لغتنامه دهخدا
شیوه .[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل و طرز و روش و قاعده . (برهان ). طور. رسم . طریقه . سبک . اسلوب . روش . نهج . وتیره . نسق . سان . گون . گونه . هنجار. طریق . راه . طرز.(یادداشت مؤلف ). طرز و روش . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). به مع...
-
شیوه
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (اِ.) 1 - طرز، راه و روش . 2 - خوی ، عادی . 3 - ناز، کرشمه . 4 - مکر.
-
شیوه
لهجه و گویش تهرانی
روش، کلک
-
شیوه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
approach, device, fashion, line, means, method, mode, practice, procedure, science, style, system, technique, usage, way
-
شیوه
دیکشنری فارسی به عربی
اسلوب , سرعة
-
واژههای مشابه
-
خوش شیوه
لغتنامه دهخدا
خوش شیوه . [ خوَش ْ / خُش ْ شی وَ / وِ ] (ص مرکب ) آنکه در نگاشتن روش خوب دارد. آنکه به نوع خوش می نگارد.
-
تغافل شیوه
لغتنامه دهخدا
تغافل شیوه . [ ت َ ف ُ وِ ] (ص مرکب ) تغافل پسند. و رجوع به همین کلمه شود.
-
articulation 2
شیوۀ اجرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] چگونگی اجرای نتهای متوالی که به شکل انفرادی یا گروهی دستهبندی و تأکیدگذاری شدهاند
-
service style, service method
شیوۀ پذیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نحوۀ ارائۀ خدمات پذیرایی به مهمانان با توجه به نوع مراسم و مناسبت آن