شییلغتنامه دهخداشیی . [ ش َ یی ی ْ ] (ع ص ) لکنت دارنده . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بعیدالنظر. دوربین . (از اقرب الموارد).
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
سامانة مهار پسرویhill holder, hill hold control, hill-start assist control, HHC, hill-start assist, HSA, hill-start controlواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با ترمزگیری خودکار به مدت چند ثانیه، از حرکت ناخواستة رو به عقب خودرو در سربالاییها جلوگیری میکند اختـ . س. م. پ. HAC
شییاریدنلغتنامه دهخداشییاریدن . [ دَ ] (مص ) شیاریدن . شیار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیاریدن و شیار کردن شود.
شییخلغتنامه دهخداشییخ . [ ش ُ ی َی ْ / شی َی ْ ] (ع اِمصغر) مصغر شیخ . (ناظم الاطباء). رجوع به شیخ شود.
شییدنلغتنامه دهخداشییدن . [ ش َ دَ] (مص ) کمر بستن . || سلاح پوشیدن و ساز پوشیدن و ساز جنگ پوشیدن و مسلح شدن . (ناظم الاطباء).
شییاریدنلغتنامه دهخداشییاریدن . [ دَ ] (مص ) شیاریدن . شیار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیاریدن و شیار کردن شود.
شییخلغتنامه دهخداشییخ . [ ش ُ ی َی ْ / شی َی ْ ] (ع اِمصغر) مصغر شیخ . (ناظم الاطباء). رجوع به شیخ شود.
شییدنلغتنامه دهخداشییدن . [ ش َ دَ] (مص ) کمر بستن . || سلاح پوشیدن و ساز پوشیدن و ساز جنگ پوشیدن و مسلح شدن . (ناظم الاطباء).
تشییلغتنامه دهخداتشیی ٔ. [ ت َش ْ ] (ع مص ) برانگیختن کسی را بر کاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نفرین کردن کسی را که خدا زشت گرداند روی او را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).