صَّابِرَاتِفرهنگ واژگان قرآنزنان صبرکننده(کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و شرع معتبر ميشمارند و يا ترک چيزهايي که عقل و شرع اقتضاء ميکنند که نفوس را از ارتکاب آن حبس کرد .)
سبراتلغتنامه دهخداسبرات . [ س ِ ] (ع ص ) مرد درویش . (منتهی الارب ). گدا و تهیدست و مفلس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
سبرتلغتنامه دهخداسبرت . [ س َ رَ ] (اِخ ) بازاری است در طرابلس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم البلدان ).
سبرتلغتنامه دهخداسبرت . [ س ُ رُ ] (ع ص ) مرد درویش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به سبرات و سبروت شود.